خداحافظي
سال تحصيلي تمام شد چقدر بچه ها شاد بودن كه آخرين روز مدرسه رو در كنار پدر مادرشون بسر ميبرن. ياد دوران مدرسه خودم افتادم . آخرين امتحان رو كه ميداديم ، دوستاي صميمي با هم يه گوشه جمع ميشديم و بعدِ شوخي و سربه سر هم گذاشتن ، همديگه رو تو او خلوت حيات در آغوش مي گرفتيم و همونجا به اندازه همه روزاي خوب با هم بودن دلمون تنگه هم مي شد و گريه ميكرديم. من از اين خداحافظي ها زياد داشتم . بعضي خداحافظي ميكنن و ميرن و برنميگردن و تمام .... من اما چندين بار خداحافظي كردم و برگشتم و دوباره ... اين آخريها ديگه گريه اي نبود . خنده و دعا و آغوش بود. شايد به خاطر اينكه اين دل بارها و بارها كنده شدن و جدايي رو تجربه كرده بود. كار كشته شده بود. وقتي از...